من کارگرم!
فرزاد جاسمی
سرمایه و دین با هم، بر ضد من اند دائم
تسلیم نگردم چون، بر پای کنند دارم
فرزند کبیر رنج، از زحمت و از کارم
زیبایی دهر و صلح، زائیده ی افکارم
گیتی کنم آبادان، پیشرفت جهان از من
هادیست مرا دانش، بس تجربه ها یارم
آرامش و آسایش، از بهر بشر خواهم
با دشمن انسان ها، هر روزه به پیکارم
منفور ز دیو جنگ، مستثمر بی وجدان
بیزار ز زشتی و، دزدان تبهکارم
از جهل گریزان و، بر درگه علم خاضع
موهوم و خرافات دور، ز اندیشه و پندارم
خود کشتی خود رانم، تا وارهم از گرداب
از غیب کجا دستی، حامی و نگهدارم
فارغ ز خداوند و، اهریمن و هر دیوی
کو برده مرا خواهد، در بند و گرفتارم
زنجیر فسون از پای، بگسسته و عقل رهبر
بنموده به هر احوال، بر جمله ی کردارم
هست زادگهم زحمت، بازوی قوی ایمان
رنج است مرا مادر، آسوده ز دادارم
سرمایه و دین با هم، بر ضد من اند دائم
تسلیم نگردم چون، بر پای کنند دارم
من کارگرم وز کار، دارم شرف و دوده
از مکر و فریب ردی، پیدا نه به بازارم
هر جنس نکو بینی، دسترنج منست و کار
سازنده و زحمتکش، نی دیو فسونکارم
از رنج منت روزیست، نز عالم موهومات
دلگیر مشو از من، وین لحن گهربارم
***
سی و یکم اردیبهشت ماه 1387
2 خرداد 1387 08:40
نظر شما
نام: محب
|
ای-میل: |
00:56 5 خرداد 1387
|
استاد جاسمی گرانقدر! اقای ساسان ظاهرا کمونیست جناب علیرضا وان دوست بی نام والبته عزیز ضمن سپاس بی کران از همه ی شما سروران قطعه ای راکه اخیرا سروده ام وبنوعی حات وهوای مبارزات طبقاتی گونه دارد در قالب رباعی ویاهمان چهار پاره تقدیم خاک پای شماعزیزان می کنم! ( خلقی به تو ماه پاره گویند ای ماه بگو کجات پاره است!) فرو تنانه اعتراف می کنم که هر گونه قیاس میان این حقیر و استاد جاسمی البته عبث ومع الفارق است!
بوش خواهی باش تاهرچه چموش شیخ رفسن رادخی ی چکمه پوش انکه استاده است بر پایان ره بنگر که کیست مرده شور است انکه بر در میزند انک خموش !
درپایان از شما هم زنجیران میخواهم که درنشر اموزه های استاد جاسمی بکوشید ولباس ذلت نپوشید! |
نام: ساسان
|
ای-میل: |
22:37 5 خرداد 1387
|
چه می شد اگر!!!
آنان که مدعی بودند! آنان که مدعی هستند! آنان که مدعی خواهند بود! دفاع از طبقه ی کارگر را نجات زحمتکشان ایران را بی عملگی و ناتوانی خویش را جبران می کردند با قرار دادن این شعر در سایت ها نشریه ها و روزی نامه هایشان! تا طبقه، بداند که مدافعی دارد نه در حرف و در شعار! بل در عمل و با همه احساسش! بی گمان شاعر و طبقه، مورد تائید نیستند توبره آویزان و علیق دهندگان را. چه |